آتریسا جون 35 روزگی
امروز مامان جونم لباسی که میبنین رو واسم دوخت و بعدشم من و به حمام برد، آخه فردا میخواد برگرده اهواز... ...
نویسنده :
آتریسا جون
15:14
آتریسا جون 33 روزگی
من امروز واسه مامانی و مامان جونم خندیدم ...
نویسنده :
آتریسا جون
19:12
آتریسا جون 30 روزگی
آتریسا جون 24 روزگی
آتریسا جون 22 روزگی(ساعت 12 ظهر)
هوا کم کم داره گرم میشه،منم خیلی به هوای گرم حساسم امروز واسه اولین بار مامانی لباسهای تابستونه ام و تنم کرده... ...
نویسنده :
آتریسا جون
19:45
آتریسا جون 22 روزگی
امروز دندونی آرتین پسر عمه فرانک ام بود، من و مامان جونم خونه موندیم و مامانی تنها رفت ولی چند دقیقه که گذشت گشنه شدم و به مامانی زنگ زدن که فوری بیادش ...
نویسنده :
آتریسا جون
9:43