آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 20 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

15 ماهگـــــــــــــــــــی آتریسا جون

1393/5/4 16:41
نویسنده : آتریسا جون
1,443 بازدید
اشتراک گذاری

                                

                                                                               

 

                                                                

                  ماهـــــــــــــــــــــه شدم

امروز حوالـــــــــــی ظهر بود که با مامی جونم واسه اندازه گیری قد و وزن و دور سر به بهداشت رفتیم و وقتی که همه ی اندازه ها رو گرفتن به مامی جـــــــــونم گفتن که قدش و دور سرش عالیه، ولی نیست که از 12 ماهگی تا الان وزن که نگرفته هیچی، کاهش وزن هم درحد نیم کیلو داشته باید یک ماهه دیگه هم بیاد واسه اندازه گیری؛ مامی جونم هم کلی استرس گرفت و فوری با دایی جــــــــــــونم تماس گرفت و دایی گلم هم گفتش که نگران نباش طبیعیه و اصلا چیز خاصی نیست و همه چیز OK

بعد که به خونه اومدیم توی بغل مامی نشسته بودم که یهویی انگشت اشاره م رو گذاشتم روی چشمهای مامی و گفتم تشم............ و مامی جونم هم کلی واسم ذوق کرد و واسه بابایی هم تعریف کرد که 15 ماهگیم هم یه کار جدید انجام دادم

یه کار دیگه هم که دو سه روزه یاد گرفتم اینکه اگه مامی یه کاری رو ازم بخواد و من دوست نداشته باشم انجام بدم برمی گردم و میگم نه نه نه ...

حرفها و کارهایی که من تا الان( 15 ماهگیم )بلدم

مامی جونم رو صدا می زنم و میگم: مامان.........

بابایی خوشگلم رو هم همش صدا میزنم و میگم بابا............

دایی هم بلدم بگم ولی داییم پیشم نیست که صداش کنم دایــــــــی...

عمو هم بلدم بگم ولی هر وقت دلم بخواد صداش میکنم و میگم عمو...

هر وقت یه توپ می بینم فوری توپم رو دستم میگیرم و میگم تــــــوپ...

اشاره کردن به چشم و گفتن کلمه ی تشم ... رو هم بلدم

دست و پا رو هم می تونم نشون بدم ولی هنوز نمیگم...

موشی و پیشی و ببعی و خرسی و خرم( الاغم) رو هم میشناسم... ببعی رو هم بلدم بگم..............

صدای گربه میو میو........... صدای ببعی بع بع .......... رو هم بلدم

هر وقت یه کوچولو می بینم فوری میگم نی نی...

ناز کردن هم بلدم... بوسیدن هم بلدم ولی خیلی از بوس بدم میاد...

اشاره کردن با انگشت اشاره رو هم بلدم...........

یه چیز جدید که می بینم فوری اشاره میکنم و میگم چیــــــه............ 

الو گفتن با گوشی تلفن و موبایل رو هم بلدم............

کلاغ پر بازی و گفتن پر رو هم بلدم..............

کنترل های تلویزیون و cd رو هم میشناسم؛ روشن و خاموش کردن دستگاه cd رو هم      بلدم.................. هر وقت از یه برنامه ای که داره پخش میشه خوشم نیاد کنترل رو دستم  میگیرم و می برم سمت تلویزیون و یه دکمه رو می زنم و اینجوری از مامی  یا بابایی  می خوام که عوض کنن ؛ آخه من دوس ندارم.............

لالا لالا یی واسه عروسکم هم بلدم، مامی وقتی میگه عروسکت لالا کنه منم بغلش  میکنم و توی دستهام می چرخونمش ...............

الله اکبر هم بلدم، جدیدا جا نماز مامی رو میارم و میدم دستش و میگم الله............. و  یه دستم رو هم میارم کنار گوشم.............

جدیدا با چشمهام چشمک هم می زنم.............

دالی بازی هم که خیلی دوست دارم؛ و موقع بازی دالی هم میگم........

الاکلنگ بازی و سرسره بازی و تاب بازی رو هم خیلی دوست دارم..........

هر وقت تاب سوار میشم؛ منم می خونم .... تااااااااااب تاااااااااااب ..........

دوچرخه سواری و سه چرخه سواری هم خیلی دوست دارم.............

هروقت تشنه ام میشه میگم آبه.............

هر وقت گشنمه یا شیر می خوام میگم م ( با فتحه) ...............

بالا و پایین رفتن از پله رو هم تقریبا یاد گرفتم...............

وقتی مامی یا بابایی میگه بزن قدش؛ فوری می زنم به دستش..........

وقتی با یه چیزی برخورد می کنم یا می افتم زمین فوری با دستام بهش می زنم و میگم  ب........د    ب........د    ب........د؛ چند روزی میشه که زمین رو هم بد می کنم و مامانی  و بابایی رو کلی می خندونم

جدیدا این کار رو انجام میدم و این مدلی نگاه میکنم....

 

بای بای کردن هم که خیلی وقته انجام میدم و بای بای هم میگم........

 

 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)