آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 18 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

18 ماهگی مــــــــــن و تولد بابایی جون جونم

1393/8/4 9:05
نویسنده : آتریسا جون
1,527 بازدید
اشتراک گذاری

                                    

 

 

ماهـــــــــــــــــــه شدم 

امروز 18 ماهه شدم، یعنی یک سال و نیمه شدم؛ مامی و بابایی جونم خیلی استرس دارن آخه فردا ( دوشنبه ) باید من رو واسه واکسن 18 ماهگی به بهداشت ببرن تا هم واکسن بزنم و هم چکاپ بشم، همه میگن این واکسن سخت ترین واکسن ما نی نی هاست واسه همینم مامی و بابایی خیلی استرس دارن و این چند مدت همش مواظب بودن که یه وقت من مریض نشم یا سرما نخورم تا به موقع واکسنم رو بزنم و راحت شیم هرسه تایی مون...

جدیدترین کلمات من...

یاد گرفتم بگم پروانه، هر پروانه ای رو ببینم فوری به مامی و بابایی نشون میدم و میگم پر... با.. یه...  یا پر.. با... با ...

 

 

واسه همینم مامی جونم تصمیم گرفت تا این پروانه خوشگله رو واسه وبم به عمو سفارش بده و عمویی هم لطف کرد و واسه امروز آماده کرد؛ میســـــــــــــــی عمویی

یاد گرفتم بگم پارک؛ از دیروز وقتی صدآفرینم پارک رو نشون داد و گفت پارک منم فوری گفتم پارک...............

یاد گرفتم بگم بالش؛ امروز صبح وقتی از خواب پا شدم مامی گفت بگو بالش و منم فوری بالشم رو دستم گرفتم و گفتم بای.....ش...... مامی هم فوری به بابایی زنگ زد و گوشی رو به من داد و واسه بابایی هم چند بار گفتم بای...ش........ بابایی هم کلی فدام شد و واسم بوس فرستاد

فردا ( 5 آبان 1393 ) بابایی جون جونم میشه ساله

وااااااااااای فردا تولد بابایی جون خودمه

بابایی جونم

 نیست که فردا من واکسن دارم، واسه همین دیشب با مامی جونم رفتیم و یه کیک خوشگل واسه امشب سفارش دادیم تا امشب یه جشن خیلی کوچولو واسه تولد بابایی جونم بگیریم آخه امروز اول ماه محرم هم هست نمیشه خیلی جشن بزرگ گرفت، واسه همین سه نفره میگیریم تا یادگاری بمونه، همیشه مامی به بابایی میگفت که 30 سالگیت یه جشن مفصل میگیریم ولی امسال نمیشه خب...

راستی امشب قرار شده که من شمع  کیک بابایی رو فوت کنم، خیلی ذوق دارم فعلا بابای

 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)