آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 13 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

یه نقاشی خوشگل کشیدم

1395/8/22 13:43
نویسنده : آتریسا جون
1,429 بازدید
اشتراک گذاری

اون روزی مامانی داشت آرسام کوچولو رو شیر میداد تا بخوابه، بابایی هم خونه نبودچشمک

منم حوصله م سر رفته بود و نمی دونستم چیکار کنم؛ یهویی رفتم سراغ میز نقاشیمزیبا بعد این نقاشی رو کشیدمجشن

اومدم و به مامانی جونم نشون دادم؛ کلی تشویق شدم و مامانی واسم ذوق کردبغل

مامانی جونم از اینکه خودم تنهایی بدون مامان کشیده بودم ذوق زده شده بود؛ اونقدر ذوق زده شد که عکس نقاشیم و گذاشت واسه پروفایلشبغل

بابایی هم با دیدن نقاشیم کلی واسم ذوق کرد و لوسم کردبغل

عمه اعظم جونمم وقتی دید کلی واسم ذوق کرد و لوسم کردبغل

مامان جون بابا جونمم کلی لوسم کردنبغل

مامانی فوری فرستاد واسه نقاشی نقاشی؛ هنوز که اس ام اس ش نیمده ببینیم کی پخش میشهزیبا

من هر بار که نقاشی نقاشی پخش میشه منتظرم تا نقاشی خودمو ببینمعینک

سه روز هفته رو مهد میرم؛ خیلی دوست دارم برم مهد؛ مامانی یه کوچولو سختش بود با داداشی منو هی ببره و بیاره ولی من کلی اصرار کردم ؛ دایی امیرحسین جونمم به مامی گفت که خوبه؛ چرا نبری، بذار حالا که دوست داره بره آتریسای ناناز مازیبا

اینجوری بود که مامان راضی شد و من الان دو هفته ای هست که مهد میرم؛ معمولا روز های زوج میرم از ساعت 10 تا 12بغل

روزهایی که میرم کلی خوشحالم و صبح زود پا میشم؛ البته اگه شب قبلش زود بخوابمخندونک

روز اولی که رفتم، وسایلم رو باید میذاشتم تو مهد

موقع برگشتن بغل کردم و آوردم، خانم مربیم گفت کجا می بری؟

گفتم: آخه دلم تنگ میشه واسشونخندونک

عکس های اون روز منه

رفته بودیم رودخونه تا من سنگ بندازمعینک

چند تا عکس پایین و علی از من گرفتجشن

 

پسندها (1)

نظرات (1)

Heliya
22 آذر 95 12:38
آتریسا جون چقد بزرگ شدی داداش کوچولوتم مبارکه. از طرف من ببوسش مامان آتریسا برای این دوتا گل خوشگلتون اسفند دود کن
آتریسا جون
پاسخ
مرسی عزیزم