شیرین زبووووونی های من
آتریسا جونم دیگه؛ شیرین زبون و عسلی
کلی شعر بلدم؛ 20 تایی میشه؛ پاییز _ آتش نشان _ پرچم _ شیر _ شب یلدا _ کتاب_ میکروب ها _ سلام _ چهار فصل _ 10 بیست 30 چهل _ بهشت دنیا _ قطار _ عنکبوت _ ای ایران _ ما گلهای خندانیم _ آهویی دارم خوشگله _ اتل متل _ آقا پلیسه _ یه توپ دارم قلقلیه و جدیدترین شعرهام:
بچه ها من دخترم
در خوش زبانی نوبرم
در خانه داری ماهرم
شریک کار مادرم
چهره ی شاد من ببین
شیرین به مثل شکرم
و من پسرم که واسه داداشی گلم؛ آرسام جونم می خونم
من که از گل بهترم
پسرم من پسرم
حرف های مادرم، نرود از نظرم
در دبستان همه را محترم می شمرم
از خوش اخلاقی من
هست راضی پدرم
دو هفته ای هست که مهد نمی رم؛ آخه هوا برفیه و سرد این شعر ها رو هم از کتاب شعری که بابایی واسم خریده یاد گرفتم
اون روزی مامانی اومده بود مهد، دنبالم تا بریم خونه، مثل همیشه اتفاقای اون روز و داشتم تعریف می کردم که یهویی گفتم؛ مامان امروز فرشته ی مهربووون یه هدیه واسه سهیل جون آورد؛ یه پاک کن
با صدای خوشگلم گفتم: خوش به خیالـــــــــــش
وااای که مامی چقدر خندید و کیف کرد از لحن گفتن من
واسه بابایی و مامان جون و بابا جونم اینا هم تعریف کرد
پریروز از خواب که پا شدم ؛ مامان گفتش که آتریسایی برو از پنجره بیرون و ببین
منم با قیافه ی خواب آلودم رفتم و گفتم: خدایا!!!!
چه علعله ( غلغله ) ی برفی
باز هم مامانی خندید و لوسم کرد و بوسم کرد
امروز صبح مامان داشت پوشک آرسام جون و عوض میکرد؛ منم داشتم با لوگوهام بازی می کردم
اومدم پیش مامانی و داداشی گفتم: برج خوشگلم و ببینین
مامانی هم گفت: آفرین به خانم مهندس من
منم فوری قیافه ی جدی گرفتم و گفتم مهندس... نه من که مهندس نیستم؛ پزشکم؛ جراح قلب
اینم ساختمان پزشکان که من اونجا کار میکنم
مامانی این ریختی شد
عشقم دیگه
خب بریم سراغ عکس هام
کاردستی من
وااای با ماشینم تصادف کردم
مثلا
چند تا از عکس های خوشگلم
مامانی منه دیگه