آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 20 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

آتریسا جون 163 و 164 روزگی

1392/7/13 15:30
نویسنده : آتریسا جون
1,530 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب نمی دونم چی شد فقط یهو هر چقدر شیر خورده بودم همه رو بالا آوردم مامانی که نمیخواست بابایی رو ناراحت کنه هیچی به اون نگفت،نصفه های شب باز حالم بد شد و اون موقع مامانی به بابایی گفت که از دیشب اینجوری شدم طفلی ها خیلی ترسیدن و نگران بودن صبح که شد اول زنگ زدن به دایی امیرحسین و اون هم گفت که من حساسیت دادم به یه چیزی که تو شیر بوده و فعلا باید یه چند ساعت شیر نخورم وبعدش هم خیلی کم بخورم. امروز جمعه است و بابایی هم خونه بود ساعت حدود 10 بود که رفتیم خونه مامان جونم اینا،تا بعد از ظهر خوب بودم واسه همین مامان اینا اومدن خونه خودمون هنوز یه ربع نشده بود که باز بالا آوردم ،مامانی و بابایی خیلی ترسیدن و گریه کردن و من و بردن درمانگاه ،بعدش که اومدیم خونه  عمه اعظم هم اومده بودش،پدرام جونم هم بودش،من خیلی گریه کردم آخه من عادت دارم هر وقت و هر چقدر که دلم بخواد شیر بخورم ولی امشب باید کم بخوردم،مامان جونم هم امشب می مونه پیش ما تا من حالم بهتر شه،الان بهترم متفکر 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)