آتریسا جون 201 روزگی
همین الان ازخواب پا شدم اول یه کوچولو شیر خوردم بعدش مامانی من و گذاشت بشینم و بازی کنم ولی من یکهویی هوس کردم که برم به شکم و این حرکت جدید و واسه اولین بار انجام بدم، مامانی وقتی که دید کلی ذوق کرد و فوری ازم عکس گرفت و بغلم کرد و خدا رو شکر کرد( یه چند وقتی هستش که وقتی میخوام به سمت جلو حرکت کنم عقبی میرم و مامانی و بابایی کلی میخندند)، راستی من یه چند روزی هست که حرف میزنم و وقتی گشنه ام میشه میگم ما.. ما.. ولی از دیروز با.. با.. و دا.. دا.. رو هم میگم، یه اتفاق جدید دیگه هم که افتاده من دیروز واسه اولین بار پوره ی سیب زمینی خوردم، بدم نیمد از فرنی و حریره بارام که بهتر بود امروز هم مامانی جونم میخواد واسه اولین بار پوره ی هویج بده بخورم اگه اینم خوشمزه باشه خوشحال میشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی