7 ماهگی آتریسا جون
امروز وقتی که ازخواب پاشدم مامانی بغلم کرد و کلی من و بوسید آخه امروز 7 ماهه شدم، بعدش هم لباس تنم کرد تا بریم بیرون من کلی خوشحال شدم ولی مامانی می خواست من و ببره بهداشت تا قد و وزن و دور سرم و اندازه بگیرن، ترسیده بودم که باز واکسن بزنن به من ولی خبری از واکسن نبود و من خیلی خوشحال شدم
(همین الا ن از بهداشت اومدیم خونه)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی