کلاه بوقی آتریسا جون (258 روزگی)
دفعه قبلی که با مامانی به آتلیه رفته بودیم یکی از خاله هایی که اونجاست یه عکسی رو به مامانی نشون داد و گفتش که اگه بتونی مدل این کلاه و واسه آتریسا جون بخری یا ببافی میشه چند تا عکس خوشگل دیگه از آتریسا جون بگیریم تا آلبومش متفاوت بشه مامانی هم چند روزی که هفته پیش تعطیل بود کاموا خرید و این کلاه بوقی رو واسم بافت. دیروز صبح مامانی با آتلیه هماهنگ کرد که بعدازظهر من و به اونجا ببره تا با این کلاه عکس بگیرم، خلاصه دیروز بعدازظهر با مامانی به آتلیه رفتیم تا بقیه عکس ها رو بگیرم، مامانی باید لباس های من و در می آورد و فقط کلاه رو سرم می بود و عکس می گرفتم که بعدش خاله ایی که ازم عکس می گرفت رفت و یه لباس تور سفید با یه کلاه پاپانوئل واسم آورد و گفتش که حیف که آتریسا جون که اینقدر نازه با این ها عکس نگیره، خلاصه کلی اونجا بودیم کلی عکس گرفتیم تا بابایی اومد دنبالمون و اومدیم خونه، منم کلی خسته شدم و خوابم می اومدامروز صبح وقتی که از خواب پا شدم مامانی هم این عکس ها رو با کلاه بوقی ازم گرفت
الان هم میگم خسته شدم