آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 19 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

تب کردن آتریسا جون(266 روزگی)

1392/10/24 15:57
نویسنده : آتریسا جون
1,323 بازدید
اشتراک گذاری

ظهر دیروز بعد از خوردن غذام مامانی بغلم کرد تا صورتم و بشوره ولی یکهو گفتش که چرا یه کوچولو داغی عزیزکم و فوری دمای بدنم رو با تب سنج گرفت که 37/5 بودش کلی ترسیدنگران منتظر بابایی شد منتظرتا از سر کار بیاد و بهش بگه که چی کار کنیم که یه وقت دماش بالاتر نره، وقتی بابایی اومد و قضیه رو فهمید فوری دمای من و گرفت و دید که 37/7 شده بعد به مامانی گفتش که استامینوفن باید بدیم. خیلی بی حوصله شده بودم و کلی نق می زدم، مامانی همش می گفتش که سرما که نخورده میشه از دندون بالاییش باشه، یعنی چی شده و هی دمای من و می گرفت و نگران تر می شدنگراننگرانبعد از ظهر با مامانی به خونه ی مامان جونم اینا رفتیم اونجا هم کلی نق زدمکلافه وقتی شب اومدیم خونه مامانی و بابایی دمای من و گرفتن که باز بالاتر رفته بود و 38.2 شده بود، باز استامینوفن خوردم و کلی نق زدم و حتی شامم رو هم نخوردم و بعدش شیرم و خوردم و خوابیدم البته مامانی یه کوچولو دیفن هیدرامین هم داد تا من بخورم و توی خواب همش دستش و رو سرم میذاشت ببینه یه وقت داغ تر نشده باشم، ساعت 5:45 دقیقه صبح بیدار شدم که شیر بخورم همون موقع هم مامانی با تب سنج دمام و گرفت که 37/8 بود یه کم آروم شدلبخندتا اینکه صبح شد و همین چند لحظه پیش مامانی دمای من و گرفت که 36/2 بود و کلی خوشحال شدخندهو خدا رو شکر کرد، منم هنوز خوابمخواب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)