خوابیدن آتریسا جون وسط غذا خوردن (270 روزگی)
امروز وقتی مامانی داشت به من غذا می داد یه لحظه رفت تو آشپزخونه تا به غذا یی که روی گاز بود یه سر بزنه وقتی اومد تا بقیه ی غذای من رو بده تا بخورم با این صحنه مواجه شد
الان مامانی صندلیم و خوابونده تا گردنم درد نگیره و راحت بخوابم
دیشب وقتی کنار بابایی نشسته بودم و با وسیله ای که تو دستم بود بازی می کردم یکهو بابایی دستشو سمت من آورد و گفت بده به بابا، منم فوری گذاشتمش تو دست بابایی و واسه این کار کلی تشویق شدمبابایی چند بار دیگه این کار رو تکرار کرد تا اینکه مامانی جونم رو هم صدا زد و بهش گفت که من واسه اولین بار چه کاری انجام دادم بعد هر دوشون کلی ذوق کردن واسه این کار جدید من و من رو بوسیدنو خدا رو شکر کردن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی