شیطونی های آتریسا جون ( 284 روزگی )
امروز وقتی که مامانی پوشکم رو عوض کرد یادش رفت که دستمال کاغذی رو از جلوی من برداره وقتی که مامانی رفته بودش توی آشپزخونه و حواسش به من نبودش منم همه ی دستمال هارو بیرون کشیدم و می خواستم پر پر شون کنم که یکهو مامانی اومدش و این صحنه ها رو شکار کرد و کلی به من خندیدالبته این دفعه اولم نبودش که تا حالا چند بار دیگه هم این کار و کرده بودمکار دیگه ای که الان انجام میدم این هستش که دارم CD حسنی رو نگاه می کنم آخه خیلی آهنگش رو دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی