تعطیلات عید فطر امسال... (94)
چند روز گذشته
ولی به همه دوستان و عزیزانم عید فطر رو تبریک میگم
واسه عید فطر امسال سه روز پشت سر هم تعطیل بود، مامی خیلی دلش میخواست که دایی امیرحسین می اومد که وقتی تلفنی با هم صحبت کردن، دایی جونم گفتش که خیلی کار داره؛ احتمالا از تهران بیرون نره
دایی وحید هم که قرار بود بیاد مشهد و به ما هم سر بزنه؛ روز جمعه بود که با مامی تلفنی صحبت کرد و گفتش که کنسل شده
هواشناسی هم که اعلام کرده بود شمال، هوا بارونیه و سرد میشه
واسه همین شنبه حوالی ساعت 12 بود که مامی یهویی گفت بریم مشهد
این جوری شد که اومدیم مشهد و ساعت 4 رسیدیم...
یه کوچولو استراحت کردیم و بعد رفتیم الماس شرق تا من برم سرزمین عجایب و کیف کنم
رفتیم و من یه کوچولو سوار شدم ولی وسط هاش دیگه ترسیدم و همش از بابایی میخواستم بغلم کنه...
و میخواستم که بریم بیروناونجا بود که مامی به بابایی گفتش که آتریسایی هنوز خیلی کوچیکه...
تازه فهمیدم... آخه من از فضای بسته و شلوغ اونجا خوشم نمی اومد...
این هم عکس های من
در سزمین عجایب
بابایی رفت تا واسم شارژ بخره
خب حالا اومدم این یکی رو هم سوار شم
ولی خوشم نیمد
این یکی رو هم ببینم چه جوریه...
نه از این هم خوشم نیمد؛ فوری پاشدم
خیلی از این فضا خسته شده بودم؛ زودی اومدیم بیرون و بعد مامی جونم رفت تا از مغازه ی عمو یه کوچولو خشکبار بخره
عموی اونجا هم که از من خیلی خوشش اومده بود یه کلاه خوشگل به من هدیه داد و گفتش که خیلی ناااااااازی، آتریسا خانوووووووووووووم
منم کلاه م رو گذاشتم سرم و گفتم مرسیخیلی خوشم اومد... تا آخر شب رو سرم بود
بعد از اینجا رفتیم شهربازی رو بازی که نزدیک به همین جا بود
فوری رفتم و سوار این ماشین شدم
ولی بعدش گفتم نه، این خوب نیست...
این یکی خووووووبه
آره این همون کلاهه ست
اومدیم کنار این استخر باحالمن محو شده بودم
بعد اومدیم کنار قطار بچه ها تا ببینم
نمیخواستم سوار شم
از بابایی میخوام که از اون دکه که خاله داشت سمبوسه می فروخت به من هم بده
بالاخره بابایی قبول کرد و واسم خرید
این هم یه گاز کوچولو و بعدش هم گفتم مرسی
دادم به مامی بخوره
اون شب هم تموم شد و اومدیم خونه
وقت خواب من رفتم عروسک هام رو برداشتم و همش میگفتم بریم خونه ی خودمون لالا کنم
با کلی نق خوابیدم
صبح هم یه کوچولو حرم رفتیم و بعد برگشتیم و امدیم خونه
حالا این چند روز هر بار که مامی یا بابایی از من سوال میکنن که دوست داری بری کجا؟؟؟
مشهد یا شمال؟؟؟
من فوری میگم: شمال... دریا... آب بازی
(((خب شمال و بیشتر دوست دارم)))