دو سال و نیمـــــــــــــه شدم
دو سال و نیمـــــــــه شدم
ماهـــــــــه شدم
خیلی خوشحالم
آخه دارم بزرگ میشم، تا یه روز برم مدرسه
فردا تولد بابایی جونمه، واسه همین با تولد بابایی گلم یه جشن کوچولو میگیریم
بابایی جـــــونم میشه 31 ساله منم میشم 30 ماهــــــه
بابایی دوستت دارم
جدیدترین کارهایی که یاد گرفتم:
یاد گرفتم عدد ها رو از 1 تا 12 به انگلیسی هم بخونم
عدد های فارسی رو که خیلی وقت بود بلد بودم چند روزی هست که عدد ها رو به انگلیسی هم میشناسم و هر جا ببینم میگم این عدد چنده...
یکی از کارهایی که انجام میدم و خیلی هم خوب نیست،؛؛ وقتی می خوایم سوار ماشین بشیم سوییچ باید دست من باشه، در رو من باز میکنم، سوییچ رو هم من باید بزنم سر جاش
وگرنه اجازه رانندگی نمیدم
وقتی میریم میوه فروشی من حتما باید باشم، پلاستیک برمیدارم و واسه خودم میوه میذارم و به بابایی میگم: پول بده برم حساب کنم
وقتی حساب کردم؛ باید مال من دست خودم باشه
این هم یکی از کارهای همیشگی من شده
شب ها از مامی و بابایی اجازه میگیرم و میگم: شوخی کنم!!!
طبق معمول هم اجازه داده میشه؛
یکی از شوخی های مورد علاقه م هم اینه،،، به بابایی میگم: ما با هم بدیم... بابایی هم خودشو ناراحت نشون میده... بعضی وقتها تا سه یا چهار بار میگم و بعدش یهویی میگم: نه؛ ما با هم عشقیم
بابایی هم بغلم میکنه و منم از ته دلم میخندم و ذوق میکنم