این روزهای مـــــــن...
تو وبم بیشتر خاطرات و عکس های خودم رو میذارم
حالا این مدتی که مامی وقت نکرده بیاد؛ همه رو امروز اگه بشه میذاره
کلی مستقل شدم؛ با اومدن داداشی از اونجاییکه مامی کمتر وقت داره؛ منم که خیلی باهوشم
سعی میکنم کارهامو خودم انجام بدم؛ مثلا پوشیدن لباس... رفتن به دستشویی
از دیروز یاد گرفتم که خودم بعد از جیش کردن؛ خودمو بشورم
یه جایزه ی خوب هم از مامی گرفتم
چند تا از عکس های روزهای گذشته ی خودم
تیپ تابستونه ی مـــــــــــن
دومین عینک آفتابی من آخه اون یکی رو گم کردم
می خوام برم ملورین؛ بازی کنم
هر وقت آرسامی حمام میره؛ منم از بابایی و مامی جونم میخوام که تو استخرم آب بازی کنم
اون روز دیر شده بود و مامی جونم کلی عجله داشت؛ قول پوشیدن لباس عروسم رو همراه با گوشی مامی، گرفتم و بعد اجازه دادم آرسامی تنهایی حمام بره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی