آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 18 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

مدل جدید نشستن من روی صندلی خودم... همین امروز!!!

1393/12/11 17:25
نویسنده : آتریسا جون
2,663 بازدید
اشتراک گذاری

هفته ای که گذشت یه کوچولو مریض بودم، یه تب خفیف و بی حوصله بودمبی حوصله

آخر هفته هم مامان بزرگ بابایی و عمویی با خانمش و کوچولوهای گلش از سفر حج برگشتن و روز پنج شنبه رفتیم واسه پیشواز و بعدش هم رفتیم تالار واسه صرف ناهار...

خیلی خوش گذشت کلی نی نی ناز اونجا بودن و منم باهاشون بازی کردم و کلی کیف کردمقه قهه

ساعت 3 بود که اومدیم خونه تا یه کوچولو بخوابم و بعد با مامی بریم خونه عمویی، وقتی بیدار شدم مامی جونمتعجب فوری بابایی رو صدا زد و گفتش که ببین آتریسایی چی شده؟؟؟

لکه های قرمزی روی صورتم و شکمم و کمرم و باسن کوچولوم زده بودغمگینفوری رفتیم دکتر و وقتی معاینه شدم، به مامی و بابایی جونم گفتش که نگران نباشین، کهیر زده، یه شربت هیدروکسی زین واسم نوشت و گفتش که هر 8 ساعت باید بخورم...

مامی با دایی امیرحسین جونم صحبت کرد و دایی هم گفتش که اگه زیر 24 ساعت خوب شن، چیز خاصی نیست، خدا رو شکر واسه منم 10 ساعته خوب شدن و از دیروز هم دیگه شربت نخوردم، الان هم خوبمچشمکبغلبغل

چند روزی هست که عاشق سس مایونز شدم، نمی خورم ولی باید دستم بگیرم...

امروز صبح هم وقتی از خواب پا شدم، اومدم پیش مامی که تو آشپزخونه بودش، سس مایونز رو دیدم و از مامی خواستم بده دستمزیبامامی هم که فرصت نکرد قایم کنه، مجبور شد دادبه دستمدلخور

سس رو گرفتم و رفتم که بشینم روی صندلیم، مامی هم فوری اومد و از مراحل نشستن مدل جدید من عکس گرفتزیبا

نشتن من، همین امروز...

الان هم نشستم و دارم واسه مامی قیافه می گیرمبغل

واسه این چند تا عکسم هم مامی منو خوردچشمکزیباچشمک

الان هم نمی دونم چی دیدم از تلویزیون که

این مدلــــی شدمقه قههچشمکقه قهه

هزار تا بوووووووس واسه مامیبوس

الان هم دارم میگم بوووووووووسبوس

شب ها قبل از اینکه بخوابم، یاد گرفتم میگم: جییییییش... بوووووووس... لالا...

مامی هم میگه الهــــــــــی مامان فدای بووووس گفتن شما بشهمحبتبوسمحبت

کلی حرف جدید هم یاد گرفتم، یاد گرفتم اسم عمه هام رو بگم...

یاد گرفتم اسم خودم و وقتی مامی می نویسه بخونم و بگم: آ...سا

عدد ها رو هم تا 5 یاد گرفتم بخونم، مامی می نویسه و منم فوری میگم، این یکه، دو، ته( سه)، چار و پنج

پسندها (5)

نظرات (13)

DUYĞU
12 اسفند 93 0:16
سلام گلم،آتریسا جون خداروشکر که خوب شدی خوشگله،عکسات مث همیشه خوشگل و نازن،بووووووس عزیزم مامان اتریسا دستتون درد نکنه خانومی
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله جــــــــــــــونم مرسی خاله ممنونم، لطف داری خاله ی عزیزم، منم دوستون دارم بوووووووووووووووووووووس
نگین
12 اسفند 93 8:50
ای جونم عزیزممممممممم اخه دخمل تو با سس چیکار داری؟ خیلی جالب بود راستی عکسات هم خیلی نازن خوردنی شدی حسابی....من از بالا عکس شماره 8 رو دوس دارم خیلی ناز به تفکر رفته بوسسسسسسسسسسسسسس به لپای نازش
آتریسا جون
پاسخ
خاله نگین جونم؛ خیلی سس دوست دارم خب میســــــــــــــــــی خاله ای، ممنون که پیشمون میای
مامان آتریسا
12 اسفند 93 9:14
وای عزیزم نخوری زمین عشق من .خیلی مواظب خودت باش دخترطلا,وای ازدست شما آتریسا ها که تقریبا همه ی کاراتون شبیه به همه
آتریسا جون
پاسخ
آره خاله شیطونی هم بلدم آتریسایی رو می بوسم خاله جون
آتـریســا جون
12 اسفند 93 14:40
ا چه خوب ؛ به جمع نی نی وبلاگی ها خوش اومدی عزیزم دیگه تو اون وبلاگ نمیری ؟ منظورم اینه که آدرس وب آتریسا جونی رو عوض کنم و این وبو لینک کنم ؟
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم عزیزم، آره اگه آدرس جدیدش رو لینک کنی ممنون میشم
آتـریســا جون
12 اسفند 93 14:47
خب خداروشکر که زود خوب شدی و به 24 ساعت نکشید عزیزم ماشالله به این مامی فعال که از کوچیکترین کارای آتریسا جون عکسای تصادفی میگیره آفرین به آتریسا جونی که انقدر فعاله و کلی چیز یاد گرفت مخصوصا شمردن تا 5 رو امیدوارم همیشه خوش باشی آتریسا جونم
آتریسا جون
پاسخ
میســـــــــــــی عزیزممن تا 10 بلدم بشمرم، تا 5 رو می تونم بخونم... یعنی مامی می نویسه 1... 2... 3... 4... 5... منم می خونم بووووووووووووووس
حدیث
12 اسفند 93 15:55
سلام اتریسا خانوم خوشگل ماشالله چقدر شما نازی معلومه ماشالله باهوشی افرین ودست مامان جون عزیزت درد نکنه که اینقد باحوصله همه چیزو یادت میده راستی عکسات خیلی خوشگلن
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله حدیث جونم لطف دارین خاله ی مهربوووووووووووونممیســــــــــــــی ممنونم خاله ی عزیزم
مامان افسانه
12 اسفند 93 16:28
سلام عزیز دلم نبینم مریض شدی یه لحظه فکر کردم ابله مرغان گرفتی ولی بعدش خیالم راحت شد جیگری خیلی نازی خوشگلمممم دوست گلم سلام خوبی چه خبرا اونقدر درگیر خونه تکونی ام که وقت نت برام نمی مونه خدا کنه تو فصل بهار بچه ها ابله نگیرن خیلی دلم براتون تنگ شده بود بووووووووووس برای روی ماهتون
آتریسا جون
پاسخ
سلام عزیزم، آره خاله مامی هم خیلی ترسید سلام افسانه جون، ممنونم عزیزم، ما خوبیم، هر وقت بیای ما رو خوشحال میکنی گلم دنیا جونم و ببوس
مامان سمانه
12 اسفند 93 23:26
سلام آتریسا جونه قشنگم ، قربونت بشم که مریض شدی بودی نبینم تبتو عزییییزم خدارو شکر که خوب شدی عزییییزم
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله ایآره خاله هفته ی خوبی نبودولی الان خدا رو شکر خوبیم
مامان سمانه
12 اسفند 93 23:28
واقعا که چه قیافه ای هم میگیره بهش هم میاد مامانی از طرف من چند ماچ گنده ی گنده ی گنده از اون لپاش بکن قربونش بشم من
آتریسا جون
پاسخ
آره، میبینی سمانه جون خدا نکنه عزیزم، چشم حتما شما هم آریسا جیگری رو ببوس، دلم واسش خیلی تنگ شده بود، همین الان پست جدیدش رو دیدم و کلی کیف کردم
نازدونه
13 اسفند 93 19:27
شما سایت عوض کردید و به من نگفتید ...... اخشال نداره منم زرنگم پیداتون کردم نمیگید من این دخملتون دوس دارم اخه چلاااااااااااااااااااااا ؟؟؟ حالا بگذریم دخملتون باز مثل همیشه نازه خیلی نازه
آتریسا جون
پاسخ
سلام عزیزم یه معذرت خواهی حسابیشما خیلی لطف داری عزیزم، ممنون که اومدی پیشمون
یاقوت
14 اسفند 93 0:37
همیشه سلامت باشی اتریسا جونم الهی اتریساااا جونم مواظب باش دیه خیلی عزیزی اتریساااا خودت میدونی
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم عمویی عمو جونم شیطون شدم، از این کارها هم بلد شدم خب دیگه  منم خیلی دوستون دارم عمویی مهربوووووووووووووووووووونم
مامان هستیا
14 اسفند 93 7:27
سلام عزیزم خوبی خدا رو شکر؟ نبینم مریض بشی گلمفدای اون شمردنت شم گلم خیلی خیلی باهوشی عزیزدلم دست مامانی هم درد نکنه که برات وقت میزاره هزار تا بوس واسه آتریسای ناز و خوشگل
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله ای، الان خوبم خاله جون جونممیســـــــــــــــــــــی هستیا جونمم ببوسین
DUYĞU
14 اسفند 93 14:23
آرامش نه عاشق بودن است نه گرفتن دستی که محرمت نیست نه حرفهای عاشقانه و قربان صدقه های چند ثانیه ای... آرامش حضور خداست وقتی در اوج نبودن ها نابودت نمیکند؛ وقتی ناگفته هایت را بی آنکه بگویی میفهمد؛ وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی و غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری؛ وقتی مطمئن باشی با او هرگز تنها نخواهی بود؛ آرامش یعنی همین... "تو بی هیچ قیدوشرطی خدا را داری"
آتریسا جون
پاسخ
مررررررررررررررررسی عزیزم، خیلی قشنگ بود