آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 17 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

سیزده بدر سال 1394

1394/1/15 10:59
نویسنده : آتریسا جون
3,430 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه میشد سیزده بدر و واسه من دومین بار بود که این روز تکرار میشدبغل

البته اولین بار بود که اینجا بودم آخه پارسال با مامان جون و باباجونم و دایی اینها بهبهان بودیمزیبا

رفتیم بیرون و کلی بازی کردم ... هوا هم خیلی خوب بود ...

تازه رسیده بودیم که کلی ببعی و هاپو اومدن رد شدن و منم رفته بودم کنارشون و داد میزدم:

ببعـــــــــــی... ببعــــــــــی        هاپوووووووو... هاپوووووووو

الان هم دارم می دوام تا بابایی رو صدا بزنمچشمک

با مامی و بابایی گلم رفتیم کوه، چند تا درخت خوشگل هم دیدیم که عکس گرفتیم و بعدش از یه دونه از کوه ها بالا رفتیممحبتبغلمحبت

همین کوه پشت سر رو تا نصفه رفتیم بالاچشمک

این دو تا درخت خوشگل رو هم موقع برگشتن دیدیم

 و من خسته امخسته

همه بودن، مامان بزرگ، عمه فریده جونم، عمه جهان با نی نی های گلش، مهلایی عزیزم، زهرا جونمبوسو عمه زهرای مهربوووون خودم و عمه اعظم و عمه فرانک و عمه افسانه و بابایی جونم و مامان جونمم بودنزیبا

کلی با بابایی جونم بازی کردم و با عمو های گلمم همینطورزیبا

مامی واسم کوکو درست کرده بود و من فقط کوکو خوردم، آخه وقتی بیرون میریم و صندلیم نیست غذا نمیخورم، کوکو رو هم چون با دست میخورم، مامی واسم میارهچشمک

با مهلایی و زهرا جونم تو چادر دالی بازی میکردم و کیف میکردمخندونکآرتینی هم حالش خوب نبود همش سرفه میکرد... واسه همینم بیشتر دراز کشیده بودخواب آلودالبته منم یه کوچولو مریض شدم و مامی و بابایی هم میگن اینقدر رفتی کنار آرتینی تا آخر شما هم مریض شدی و این دوروزه همش سرفه میکنم غمگین

مامی میگه انگشت هات و چرا این مدلی کردی؟؟؟

پسندها (5)

نظرات (12)

نگین
15 فروردین 94 11:21
آپم´´´´´´´´´´´,;****,´´´´ ´´´´´´´´´´´´,*¨¨,"¨¨*,´´´ ´´´´´´´´´´´,**¨¨¨@";";;-… ´´´´´´´´´-,¨**¨¨¨¨")""-"""" ´´´´´´´´//,***¨¨¨¨* ´´´´´´´(,(**/*"¨""¨¨* ´´´´´´((,*/*;*)¨¨¨¨* ´´´´´((,**)*/**/¨¨¨"¨* ´´´´,(,****.*¨¨¨¨¨¨* ´´´((,*****)¨¨¨¨¨¨¨* ´´,(,***/*)¨*¨¨¨¨,¨* ´´,***/*)¨*¨¨,¨* ´)*/*)*)*¨¨* /**)**¨¨"\\)\\) */*¨¨¨¨,...)!))!).....,( ",¨¨¨¨_)--"--"------/_. اين پرنده اومده شمارو به وبلاگم دعوت كنه! آپم آپم آپم
آتریسا جون
پاسخ
چشم عزیزم
عمه فروغ
15 فروردین 94 12:30
سلام خوشحالم که سیزده بدر بهت خوش گذشته آتریسا جونم همیشه به گردش و شادی ان شاا.. همیشه خوش باشید
آتریسا جون
پاسخ
سلام عمه فروغ مهربووون میســـــــــــــــی
مامان راحله
15 فروردین 94 12:32
خوشحالم که بهت خوش گذشته دختر گلم
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم خاله جونم
saeedsingle
15 فروردین 94 23:30
خیلی عکسای خوشکلی ورداشتینا ابجی ایول
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم، لطف دارین
حدیث
15 فروردین 94 23:48
13 تون به در عزیزم اومیدوارم روزای خوبی در پیش داشته باشین
آتریسا جون
پاسخ
مررررسی عزیزم، همچنین واسه شما
نازدونه
16 فروردین 94 19:20
عـــــــــــه عکس بابایی جرا سفید شده؟ اتریسایی مثل همیشه نازی خوسجلم بوس
آتریسا جون
پاسخ
آره خاله، آخه بابایی دوست نداشت مامی عکسش و بذاره، منم که همش بغل بابایی عکس دارم مرررررسی دوستون دارم بوووووووووووس
هلا
16 فروردین 94 23:25
مادر ای پرواز نرم قاصدک مادر ای معنای عشق شاپرک ای تمام ناله هایت بی صدا مادر ای زیباترین شعر خدا روزت مبــــــــــــــــــــــــــارک مامانی اتریسایی جون
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم هلا جون
مامان آتریسا
17 فروردین 94 8:39
خوشحالم که این چندروزو درکنار خانواده بهت خوش گذشته .آخه برای ما مامانا هیچ چیز ازاینکه به شماها خوش بگذره باارزش ترنیست.ازخوشحالیت خوشحالم عزیزدلم
آتریسا جون
پاسخ
مررررسی خاله نفیسه جون خودم
مامان رويا
17 فروردین 94 12:30
سلام اتريسا جون من خيلي ازت خوشم مياد پينار دخترمم همينطور اون هم سن شماست وبلاگتم خيلي عاليه
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله جون، منم دوستون دارم، ممنون که اومدین پیشم پینار جون و می بوسم
مامان ثمره
18 فروردین 94 2:02
همیشه به گردش ...
آتریسا جون
پاسخ
مررررررررررررررررسی
DUYĞU
18 فروردین 94 19:51
عزیزم همیشه شاد و سلامت باشین ،عکساتم مث همیشه عالی هسن
آتریسا جون
پاسخ
میســــــــــــی خاله ای
گالری یک فنجان قهوه به طعم تلخ زندگی
23 فروردین 94 0:41
با سلام دوست عزیز شما با افتخار در گالری عکس یک فنجان قهوه به طعم تلخ زندگی لینک شدید با ارزوی بهترینها برای شما دوست عزیز
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم از این همه لطف و محبتتون