آموزش ریاضیات و هندسه....
مامی جونم چند تا کتاب آموزشی واسه آموزش ریاضیات واسم سفارش داده ولی هنوز به دستمون نرسیده
پس فعلا مامی جونم خودش آموزش های اولیه رو شروع کرده
اول از همه دایی امیرحسین جونم به مامی گفتش که اشکال هندسی رو با آتریسایی کار کن
اینجوری شد که الان من سه تا شکل هندسی رو کامل میشناسم
دایره...
مربع...
مثلث...
هر وقت میبینم فوری به مامی یا بابایی نشون میدم و اسمش رو میگم
چند روزی هست که مامی جونم داره بامن ریاضیات کار میکنه
اولین ریاضی که یاد گرفتم:
کوتاهی و بلندی هستش... الان کاملا بلدم که چی بلند تره و چی کوتاه تره
از دیروز هم بزرگی و کوچیکی رو آموزش دیدم و بلد شدم
عروسک نی نیم رو میارم میدم به مامی و میگم: نی نی بزرگه... و بعد بدو بدو میرم و کوچیکه رو میارم و میگم: نی نی کوچیکه...
مامی هم کلی فدام میشه
کنترل تلویزیون رو میارم و میگم: کنترل بلنده... و بعد کنترل CD رو میارم و میگم: کنترل کوچیکه...
این هم شکل هایی که مامی بهم یاد میده
البته اینجا داره کوتاهی و بلندی و کوچیکی بزرگی شکل ها رو آموزش میده
دایره رو میگم دایره...
مربع رو میگم معبع...
مثلث رو میگم مثلث...
چند تا کلمه ی جدید هم یاد گرفتم بخونم
کتاب... پارک... آتریسا... گل... بوس...
اولین کلمه ی لاتین که بلد شدم بخونم ...
happy
هستش که خیلی قشنگ، وقتی میبینم میگم: هپی...
شیرین زبونی های من:
دیروز مامی لباس هام و تنم کرد و من آماده بودم که بریم بیرون
ولی هنوز بابایی و مامی لباس نپوشیده بودن؛ منم اومدم جلوی در اتاق و گفتم:آتریسا آماده شده... بریـــــــــــــم
وااااای مامی و بابایی چقدر فدام شدن ومیخواستن بخورن من شیرین زبونو
صبح ها از خواب که پا میشم، میگم: لالا بسه... پاشو مامانی جونم، پاشو...
شب ها قبل از خواب شعر میخونم و میگم:
باید بری دستشویی...
مسواک و بعدش هم میگم: جیییش ... بووووووس... لالا...
حالا شعر اصلی اینه:
باید بری دستشویی و مسواک و نظافت با خنده و خوشرویی
شعر یکی از کتابهام هست
الان مامی یادش نمیاد بقیه ی کارهامو، بوووووووووس تا بعد