حمام رفتن امروز مــــــــن...
سورپرایز 26 ماهگی من از عمو یاقوت جونم
امروز صبح که از خواب پا شدم، بعد از خوردن صبحانه، مامی جونم گفت که؛ دوست داری بری حمام عشقم
منم که عاشق حمام و آب تنی و آب بازی، فوری لباس هام رو درآوردم و رفتم حمام
خیلی خوش گذشت، نی نی کوچولومم بردم و شستم، آخر سر هم یه صلوات فرستادم و گفتم خدایا شکرتخدایا دوستت دارم
بعد از مامی خواستم حوله م رو تنم کنه و بریم بیرون، همین که حوله م رو پوشیدم، پشت سرهم میگفتم: عافیت، آتریسا گلی... عافیت...
خنده های شیرین من
شیطونی های من
دالـــــــــــــــــی مامـــــی
این هم ژست های خوشگل من و سرسره بازی
مامی کلی فدای این مدلی نگاه کردنم شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی