آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 20 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

پنج شنبه و جمعه ای که گذشت...

1394/5/17 16:32
نویسنده : آتریسا جون
3,583 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه مامی با عمه زهرایی قرار گذاشتن که با هم بریم پارک، رفتیم دنبال عمه و مامی جونم رفت تا با مامان بزرگ سلام کنهزیبامامان بزرگ هم که از دیدن ما کلی خوشحال شده بود اومد و به من گفتش که بیا تو عزیزمچشمک

وااااااااااااای منم که از مامی قول گرفته بودم بریم پارکآرامهمچین زدم زیر گریهگریهو همش میگفتم: نه... بریم پارک... بریم پارک

خلاصه مامی هر کار کرد من آروم نمیشدم آخه همش می ترسیدم که وای نکنه نریم پارکتعجبتا اینکه راه افتادیم؛ اون موقع یه بوس واسه مامان بزرگ فرستادم و گفتم: بابایبای بایخندونکخندونک

خلاصه رفتیم پارک کودک و یه کوچولو بازی کردم بعد با عمه زهرا جون رفتیم پارک قوری، که من تا حالا نرفته بودمآرام، چقدر ذوق کردم و واسه اولین بار از سرسره ی خیلی بلندی که اونجا بود سر خوردم و اومدم پایینبغل

مامی هم کلی فیلم از من گرفتمحبت یه دونه توییتی هم خریدم و بعد برگشتیم تا بریم بپر بپرچشمک

این هم توییتی خوشگل منزیباخندونکخنده

وقتی رفتیم جامپینگ، عمه اعظم و پرهام جون و پدرام جونم اونجا بودن، کلی با هم بپر بپر کردیم و کیف کردیمزیبابعد رفتیم ماشین بازی کنیم که عمه فرانک و مامان جون و آرتین جون هم اومدنچشمک

کلی بازی کردیم و خوش گذشتبغل

فردا صبح که از خواب پا شدم، یهویی صدای بابایی رو شنیدم، از مامی پرسیدم: بابایی مغازه نرفته؟؟؟

مامی هم گفت: نه عشقم، آخه امروز جمعه ست... جمعه ها هم بابایی خونه ست... فدات بشمبوس

منم اومدم و سلام کردم و گفتم صبح بخیر باباییزیباخوب خوابیدیزیباخوابهای رنگی دیدیچشمک

صبحانه رو خوردیم و بعد یهویی به بابا گفتم: بریم... بریم... دریا ، آب بازی کنمبغل

مامی هم گفت که آخه عزیزم اینجا که دریا نداره، منم گفتم آخه من آب بازی دوست دارمخندونک

مامی گفت عشقم، الان میریم بیرون، اگه شما دریا دیدی، بگو با بابایی برین آب بازیبغل

رفتیم بیرون و همین جور که می رفتیم یهویی باباجون و مامان جون رو دیدیم که جلوی خونه ی عمه افسانه این ها ایستاده بودن، رفتیم سلام کردیم و من از دیدن باباجونم اینا کلی خوشحال بودمبغل

باباجون گفتش که میخوایم بریم بیرون، شما هم میاین، ما هم گفتیم:آررررررره

رفتیم و کلی خوش گذروندیم ، راستی آرتین جونمم بودچشمک

اینجا هم من خیلی خسته م و خوابم میاد

( آخه همیشه ظهر می خوابم )

این عکس ها رو هم عمه فرانک از من و آرتینی گرفتهبوس

خب اومدیم خونه و ساعت 5 شده بود، واسه لالا دیر شده بودچشمک

از مامی قول گرفتم که بریم بپر بپر کنم، بابایی هم بیادعینک

خب یه کوچولو که بابایی استراحت کرد؛ من آماده شدم تا بریم جامپینگبغل

تا باباجونم آماده شه مامی کلی عکس از من گرفتمحبت

شیطونی میکنم؛ میخوام با سر بیام پایینخندونک

 

 

 

پسندها (5)

نظرات (17)

آنيتا
17 مرداد 94 18:01
سلام عزيزم هميشه به گردش و تفريحخوابالوى منوعكسات خيلى خوشگلن آتريسا جونم با سر نيا پايين خطرناكه ميبوسمتون
آتریسا جون
پاسخ
سلام گلم مرسیشیطون شدم خاله، خیلی مررررررررررررسی ما هم بوووووووووووووووووووس
مامان هستیا
18 مرداد 94 7:47
انشالله همیشه خوش باشید خوشگلم
آتریسا جون
پاسخ
مرررررررررررررسی خاله جوووونم
عمه فروغ
18 مرداد 94 17:51
ای جووووووونم خوشحالم که روز خوبی داشتید ان شاا.. همیشه خوش باشیدبووووووس برای آتریسا گلم
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم عمه فروغ مهربووووووووووووووونم
نگین
18 مرداد 94 19:52
اتریسا گلی خیلی ناناز شدی ها خاله. این لباس لی هم خیلی بهت میاد خیلی خوسجل میشی.بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
آتریسا جون
پاسخ
مرسی خاله نگین جونم وااااااای؛ آره خاله منم عاشق این لباسم هستم، همش از مامی میخوام که همینو تنم کنه
مامان آتریسا
19 مرداد 94 11:13
شیطون وبلاشدی آتریساجون ها وای وای باسرمیخوای بیای پایین مراقب باش خیلی کارخطرناکیه ها قربون اون حرف زدنت خاله جونی که مطمئنم توهم عین آتریسای من دل رومی بری
آتریسا جون
پاسخ
آره خاله، حسابی هم شیطون شدم فدای آتریسا جون شیرین زبون بشم می بوسمت عزیز دلم
DUYĞU
20 مرداد 94 12:34
سلام گلم،از خدا میخوام همیشه خنده رو لبتون باشه،دوست دارم اتریسای گلم
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله مررررررررررررررررررسی
یاسمین
20 مرداد 94 12:40
سلاااام وعرض خسته نباشید.. با تبادل لینک موافقین ایا؟؟؟ booyeyass.mihanblog.com ردپای یاس
آتریسا جون
پاسخ
سلام عزیزم بله، چرا که نه!!!
مامان افسانه
20 مرداد 94 15:56
سلاااام خوشگل ددری من خوبی عزیزم خسته نشدی از این همه ددر البته دست کمی از دنیای من نداری گلم دیکه کلا باید جامون رو تو پارکها بندازیم از بس پارک میریمقربون شماها برم که نفس زندگی ما هستین فدای صورت نازت که مثل ماه می مونه بووووووووووووووووووس هوارتا
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله جونم آره خاله جون آخه همبازی نداریم تو خونه............. سلام عزیزم؛ وااای آره افسانه جون همه ی بچه های پارک و به اسم میشناسم
یاقوت
22 مرداد 94 0:31
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز میشود ولی ما اغلب چنان به درِ بسته چشم میـدوزیم که درهای باز را نمی بینیم!
آتریسا جون
پاسخ
بسیار زیبا بود ممنونم، مرررررررررررررررررررررررررررسی
×پرنسس باباجونم×
22 مرداد 94 16:34
سلام مامان آتریسا جون و آتریسای خوشگل وبتون خیییییییییییییییییلی خییییییییییلی خوشگله... ماشالا به این همه سلیقه و حوصله... احسنت به این حس مادرانتون.... من با افتخار لینکتون میکنم. شمام لطفا یه سر به وب من بزنین و اگه پسندیدین لینکم کنین...مرسی
آتریسا جون
پاسخ
سلام عزیزم مرسی لطف دارین خیلی لطف دارین؛ شما هم لینک شدین عزیزم
یک فنجان قهوه به طعم تلخ زندگی
24 مرداد 94 0:15
با سلام سری و فصل جدید سایت عاشقانه یک فنجان قهوه به طعم تلخ زندگی شما دوستان عزیزو یاوران خود را به انجمن سرگرم کننده و عاشقانه خود دعوت میکند شما میتوانید در انجمن تمام مطالب مورد نظر خود را قرار دهید عاشقانه/ طنز/سرگرمی/رمان/اهنگ/ و نظر سنجی ها تالار گفتمان یک فنجان قهوه به طعم تلخ زندگی http://uupload.ir/files/z96d_qoqnos-eshq2.gif
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم حتما اگه آتریسا خانوم بذاره
مامان راحله
24 مرداد 94 13:03
تمام عروسک های دنیا تا همیشه یتیم می ماندند اگر خدا دختر را نمی‌ آفرید …روزت مبارک عزیزم
آتریسا جون
پاسخ
مرسی عزیزم بهار جونم این روز رو به شما هم تبریک میگم، عزیزم
یاقوت
24 مرداد 94 23:12
اتریسا جون دلمون برات تنگ شده هرجا هستی ارزوی سلامتی برات داریم کنار خانواده محترم
آتریسا جون
پاسخ
مرسی عمو جونم دل منم تنگ شدهممنونم
مامان سمانه
25 مرداد 94 7:43
ااای جان ماشاله به جونت دختر ناز... خدا حفظش کنه عزیزم
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله سمانه جونم مرسی عزیزم
نازدونه
25 مرداد 94 13:00
روز دختر بر تمام دختران سرزمینم مبارک شهزاده ی شیرین من! برخیز امروز روز توست، جادو باش! از پشت پستوی غزل، امشب بیرون بیا... زیباترین قو باش! با عشوه ای، لبریز کن تن را گیسو رها کن پر مسیر باد شالی بپیچان دور اندامت چون دختران ناز هندو باش! در چین چین دامنت پنهان ساق ظریف و ترد پاهایت در راه رفتن هات دقت کن! نازک قدم بردار!... «آهو» باش! شعری بخوان از دفتر خیام با شهریار عاشقت، «تا» کن! همراه مولانا به رقص آی و با شمس تبریزی غزل گو باش! جامی بگردان چشم مستت را در کافه های خلوت تهران! تا شاعرانت مست برخیزند، شوری برانگیزان، هیاهو باش! شهزاده ی من، دختر شرقی! تندیسی از سحر و فریب و ناز تو شاهکار خالقی! امشب چون عشوه پردازی پری خو باش! امروز روز توست در تقویم روزت مبارک بانوی خورشید! پیراهنی از نور بر تن کن! در برکه ات زیباترین «قو» باش!  
آتریسا جون
پاسخ
مررررسی خاله شعر قشنگی بود، ممنون
نگین
25 مرداد 94 13:45
سلام خانومی خوبی کجاااااااااااااااایید ؟کم پیدایید نگران شدم. روز دختر و زن و مادر و کلا جنس لطیف مبارک
آتریسا جون
پاسخ
سلام نگین جون، لطف داری عزیزمشمال بودیم گلم مرررررررررررررررررررسی، همچنین بر شما هم مبارک باشه عزیزم
مامان مرجان
27 مرداد 94 17:06
من و باران گلی شما رو خیلی دوست داریم
آتریسا جون
پاسخ
منم دوستون دارم یه عالمــــــــــــــــــــه