روز جمعه ( شهر زیبای من )
امروز جمعه ست و مثل همیشه بابایی جونمم خونه ست
بعد از خوردن صبحونه و یه کوچولو شیطونی آماده شدم و با مامی و بابایی جونم رفتیم ددر
رفتیم کنار رودخونه که آبش خیلی زیاد شده بود، بابایی که فوری یاد بچگی هاش افتاد کفش هاشو درآورد رفت تو آب
واقعا رودخونه ی قشنگی بودمنم یه کوچولو آب بازی کردم
همش میگفتم: اومدیم رودخونه...
مامی میگفت: شما از کجا میدونی اسم اینجا رودخونه ستباهوش من...
از این جلبک ها خوشم نمی اومد
همش می پرسیدم: این ها چیه؟؟؟
راستی؛ امروز از صبح مامی داشت میخوند و میگفت:
آسمون آبی .... زمین پاک ... حق همه ی ما بچه هاست
منم باهاش تکرار میکردم
بعد از اینجا رفتیم یه جایی که خیلی قشنگ بود، یه باغ بود که به جای فنس از گل آفتابگردن استفاده کرده بود، خیلی قشنگ بود
موندیم و کلی عکس گرفتیم، البته من به مامی میگفقتم: نه... عکس نمیخوام
واسه همین مامی و بابایی از من بیشتر عکس گرفتن
یهویی متوجه شدم مامی داره عکس میگیره
بدو بدو رفتم از اونجا
گفتم بابایی بریم
عکس نمیخوام
چند تا از شیرین زبونی های جدیدم:
اون روزی از تلویزیون تبلیغ قلم چی رو داشت نشون میداد...
یهویی به مامی گفتم: میخوام دکتر شم... دوس دارم... بعداز چند ثانیه هم گفتم: میخوام برم مدرسه
شب که بابایی اومد، مامی واسش تعریف کرد و هر دو تاییشون این ریختی شدن
از دیشب هم وقتی بالون میبینم که از تلویزیون نشون میده میگم: از اینها دوست دارم...
میخوام خلبان شم
باز مامی و بابایی این ریختی شدن
مامی جونم میگه، من موندم که پرنسس باهوش ما از کجا بلد شده این حرفهای خوشگل رو بزنه
شعرهایی که کاملا بلد شدم بخونم:
شعر... یه توپ دارم قلقلیه
شعر... تاب تاب ... تاب بازی
شعر... عمو زنجیرباف
شعر... آقا پلیسه
البته اون یکی که تو کتابم هست رو هم بلدم:
بچه ها من پلیسم تو چهار راه ها می ایستم
اگه کسی باسرعت بدون نظم و دقت
رد بشه از خیابون بی اعتنا به قانون
سوت میزنم، میگم ایست، بزن کنار و بایست
باید بشی جریمه سزای اون همینه
شعر رنگین کمون که چرا میخونه روهم بلد شدم
از بین میوه ها هم که انگور رو رو بلدم بخونم
از بازی های جدید که دوست دارم، والیبال بازیه، که خیلی خوب بلد شدم توپ پرتاب کنم و توپ رو خوب بلد شدم با دستهای کوچولوم بگیرم
مامی همیشه میگه، واااااای به دایی امیرحسین کشیدی، آخه دایی جونمم عاشق والیبال
آواز خوندم که خیلی دوست دارم، جدیدا تیتراژهای آخر برنامه ها رو همخونی میکنم
وااااای عاشق خندوانه هم که هستم، عاشق چیکو چیکو...
وقتی برنامه خندوانه شروع میشه؛ میگم: عمو رامبد اومد... سلام عمو رامبد... خوبی؟