آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 17 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

.: آتریسا جووون؛؛؛ تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه سن دارد :.

1394/6/4 16:39
نویسنده : آتریسا جون
2,494 بازدید
اشتراک گذاری

                      

دو سال و چهار ماهــــه

شدم

بیست و هشتمین ماهگرد من با تولد امام رضا یکی شده، چه روز خوبـــــــیبغل

دیروز از جلوی یه مدرسه رد می شدیم، چند تا دختر خانوم خوشگل هم دم در ایستاده بودنزیبا

منم فوری به مامی نشون دادم و گفتم: مدرسه... منم میخوام برم مدرسهزیبا

کتاب بخونم، مامانی کتاب های من کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مامی جونمم گفت که باشه عزیزم؛ بیا بریم... اینجوری شد که واسه اولین بار رفتم تو مدرسه، همه اومده بودن کنار منو میخواستن منو بخورنخوشمزه

مامی جونم گفت که ببین عزیز دلم، شما هم باید اینقدر بزرگ شی تا بری مدرسهچشمک

منم فوری برگشتم و رو به مامی گفتم که؛ آره من کوچولو ام... بریم مامانی جـــــونمبغل

مامی هم با خودش گفت که خدا رو شکر دیگه یادش میره، ولی باز از بعد از ظهر که رفتیم بیرون و این کوله پشتی های آویزون از مغازه ها رو دیدم، شروع کردمخندونک

آتریسا بزرگ شده... کوله پشتی بخر... میخوام برم مدرسهزیبا

مامی هم باز همه ی اون جمله ها رو تکرار کرد، شما باید بزرگ شی!!!

منم میگم: خب من بزرگ شدم!!!

مامی میگه: شما باید بشی 7 ساله!!! الان چند سالته؟؟؟

خب منم با یه بغض بهش جواب میدم، 2 ساله!!! ولی بزرگ شدمخجالت

خلاصه هنوز داستان مدرسه و کوله پشتی من ادامه داردچشمکبیرون میرم با کوله پشتیم میرم و همش میگم: این کوچیکه، از این بزرگ ها میخوامبغل دیروز یه دونه از این مدل هاش که دسته پشتی هم داره انتخاب کرده بودم که روش شکل باب اسفنجی بودعینکخندونکخنده

امروز ظهر یه داستان از شبکه پویا پخش کرد، عمو داشت درس میخوند؛ منم به مامی گفتم: عمو میره مدرسه ببین...

منم میخوام برم، کتاب بخونمچشمکمامی جونم یهویی گفتش که نه عشقم اینجا مدرسه نیست که؛ دانشگاه ست........

همینجا بود که منم گفتم: من دانشگاه دوست دارم... برمبغل

واااای مامی با خودش میگفت این یکی رو چیکار کنم دیگهخندونکفوری حواسمو پرت کرد تا ادامه ندمچشمک 

یکی از شیرین زبونی های من:

وقتی یه چیزی رو به مامی نشون میدم و میگم این چیه، اگه مامی اشتباهی یه چیز دیگه رو نشونم بده، میگم: نه اینو میگم!!! اینو میگم!!! ببین

اینقدر شیرین میگم که مامی میخوردمخوشمزه

پسندها (6)

نظرات (21)

ابجی مریلا (فاطمه)
4 شهریور 94 17:49
سلاااام مدل لباس دخملونه تو وبم گذاشتم اگه خواستین بهمون سر بزنین اینم ادرس دوستون دارم خدا حافظ http://asrdtfuygiuhpo.niniweblog.com/post60.php
آتریسا جون
پاسخ
حتما عزیزم
DUYĞU
4 شهریور 94 18:11
سلام گلم،تبریک میگم ،هههه فدات اتریسایی که اینقد شیطون و شیرین زبونی
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله جووووووووووووووووونم خدا نکنه دوستون دارم بوسبوس
مامانی
4 شهریور 94 19:39
چقد شیرین زبونی آتریسا جون خدا حفطت کنه
آتریسا جون
پاسخ
مرررررررررررررررسی خاله جونم
DUYĞU
4 شهریور 94 23:49
بهترین شادباش ها تقدیم به شما، بمناسبت میلاد امام رضا(ع)
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم، همچنین برای شما
یاقوت
5 شهریور 94 0:00
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز میشود ولی ما اغلب چنان به درِ بسته چشم میـدوزیم که درهای باز را نمی بینیم! تبریک میگم دوست خوب و گرامی من اتریسااا جون همیشه سلامت باشی جووووونم
آتریسا جون
پاسخ
ایشالله که خدا چشامون رو باز کنه تا همیشه درهای باز رو ببینیملایکخیلی قشنگ بود؛ مرسی همچنین بر شما هم مبارک باشه
مامان هستیا
5 شهریور 94 8:02
سلام عزیزم فدات شم انشالله روزی بیاد که شما کوچولوها رو راهی مدرسه و دانشگاه کنیم انشالله همیشه شما گل دخترامون موفق باشین و تو زندگیتون به خواسته هاتون برسین. الهی آمین می بوسمت خوشگلم
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله، آره خاله منتظر هستم، هر روز آمیـــــــــــــــــــــــــــــن
مامان افسانه
7 شهریور 94 0:27
سلااام عسل خانم خییییلی مباررررکه باشهههه ان شاالله خیلی زود میری مدرسه و کلی چیزای قشنگ یاد میگیری فدای شیرین ربونیت بشم من
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله افسانه جــــــــونم دوستون دارم
مامان آتریسا
7 شهریور 94 7:44
عزیزشیرین زبونم .مدرسه ام میری آتریساجونم یه کم صبرکن بزرگتربشی دوستت دارم جوجه
آتریسا جون
پاسخ
منم دوستون دارم، هوارتا مامی هم همش همینو میگه: منم میگم: من بزرگ شدم دیگه، نمیخوام بزرگتر شم
نگین
7 شهریور 94 10:52
سلام مامانی اتریسایی خوبید؟سلامتید؟ ببخش من چن روزه عشقم اومده نبودمواسه همون تایید نزدم تظرات رو انشالاه از هفته بعد. الهی که اتریساجونم مدرسه چقد دوس داره ....هههههههههههه این ماجرای دانشگاه که خیلی عالی بود یعنی دوس دارم بخورم این دخمل ناناز رو.بووووووووووووووووووووووس
آتریسا جون
پاسخ
سلام عزیز دلم، آره حدس زدم نگین جونهمیشه به خوشی عزیزم آره اصلا دنیایی داره واسه خودش جدیدا چتر بازی که میبینه میگه، از اینها دوست دارم... بخر
DUYĞU
8 شهریور 94 11:53
الهی دلتون سبز ، لبتون گل ، چشماتون نور ، کامتون عسل ، لحنتون مهر ، حرفاتون غزل ، حستون عشق ، حالتون خوب خوب خوب ....
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامان هستیا
9 شهریور 94 7:26
عزیزم انشالله یه روزی بیاد شما کوچولوها با هم برید مدرسه و یه روزی هم دانشگاه.
آتریسا جون
پاسخ
انشالله هستیا جونم بوس
مامان رويا
10 شهریور 94 18:55
سلام عزيزم من هروقت ميام ني ني وب به شماهم سرميزنم ولي به خاطركارزيادي كه توخونه دارم وپينارم كه بزرگترشده وبايدبيشتربهش برسم نميتونم نظربزارم ولي چون عاشق اتريساكوچولووشيرين زبونياشم زيادميام وبتون دوستتون داريمممممم
آتریسا جون
پاسخ
سلام عزیزم، خیلی لطف داری گلم آره درک میکنم، منم همین شرایط رو دارم پینار جونم و می بوسم
مامان راحله
12 شهریور 94 17:30
عزیزمممممممممم ان شالله بزرگ میشی میری مدرسه .. بهارم همش میگه میخوام برم مدرسه ... میگه میخوام برم درس بخونم
آتریسا جون
پاسخ
ان شالله آره خب ما همه مدرسه رو خیلی دوست داریم
نازدونه
12 شهریور 94 21:54
سلام خوشگل خانوم ناناز خانوم.الهی که اینقد عاشق درس و مدرسه هستی.دوسال و چهار ماهگیت با تاخیر مبارک.ببخشید دیر شد.ولی همیشه وبت سر میزنم چون یجور خاص دوست دارم.بووووووووووووس
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم خاله نازدونه عزیزم
یاقوت
13 شهریور 94 0:14
گاهی برای چشیدن خوشبختی واقعی باید به دنبال دلتان بروید و اهمیت ندهید دیگران ممکن است چه فکری کنند
آتریسا جون
پاسخ
مرسی عمویی
عمه فروغ
14 شهریور 94 14:50
28 ماهگیت مبارک آتریسا جونی ای جووووونم به این دختر گل که عاشق مدرسه رفتن هست
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم عمه فروغ عزیزم
DUYĞU
15 شهریور 94 15:10
بوووووووس برا آتریسا جوووونم،امیدوارم سلامت و شاد باشین
آتریسا جون
پاسخ
مررررررررررسی خاله منم بوووووووووووووووووووووس
یکی که اتریسا رو خیلی دوست داره(:
15 شهریور 94 20:27
اتریسایی دلم برات تنگ شده هرجا هستی کوچولو موچولو ناز سلامت باشی و خندون کنار خانواده محترم و دوست داشتنی درست خانوم کوچولو ناز شدی دیه ولی بازم همون کوچولو مایی اینم برای اتریسا جونم http://uupload.ir/files/u6cq_12456789.gif
آتریسا جون
پاسخ
منم دلم تنگ شده عمویی ممنونم که به یادمین دوستون دارم
نگین
16 شهریور 94 10:19
سلاممممممممممممممممممممممم اتریسا جونم کجاییی؟دلم برات تنگ شده ها خاله.مطلب نذاشته مامانی نگرانت شدم. امیدوارم به خوشی و شادی باشی همیشه بووووووووووووووووووووووس
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله ای مامی جونم چند روزیه که درگیر آتلیه و بنایی بود، وقت نکرده بیاد نت دوستون دارم، خیلی
نگین
17 شهریور 94 19:30
عـــــــــــــــــــــــه اتریسایی مامانی بنایی میکنه مگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خودتون اتلیه داری خانومی؟
آتریسا جون
پاسخ
نه خاله نگین جونم، واسه اینکه خونه شلوغ پلوغه حسش و نداره نه دیگه آتلیه منو مامانم میگه خاله جونم
یاقوت
18 شهریور 94 1:32
دنیا کوچیکه روزا کوتاست وقت تنگه دلا خسته اند حیفه روزا بیان و برن به هم محبت نکنیم حتی در حد یک سلام یک لبخند و یک کلام…
آتریسا جون
پاسخ
آره واقعا