من میخوام ... پیشرفت کنم؛؛؛ من میخوام ... پدر و مادرم به من افتخار کنن؛؛؛ و اینکه میخوام ... دکتر شم
اول از همه من و مامی معذرت میخوایم که دیر دیر به نت میایم و کامنت ها رو مامی وقت نشده جواب بده
دوستون دارم
بوس
خب حالا بریم سراغ ثبت خاطرات من:
تبلیغ کانون فرهنگی آموزش رو عینا میگم: آخر سر هم میگم: من میخوام دکتر شم
اون روزی با مامی رفته بودیم دکتر؛ وقتی رفتیم مطب گفتم: سلام آقای دکتر
منم میخوام دکتر شم
آقای دکتر هم که کلی از من خوشش اومده بود بغلم کرد و گفت ایشالله عزیزم، دوست داری؛ منم گفتم آررررررررررره
یکی از پرسش های همیشگی من اینه؟؟؟
اینو از کجا خریدیم؟؟؟
این شامل بلوز ، شلوار، جوراب، انواع خوردنی ها و هر چیزی که فکرشو بکنین
جدیدا میپرسم که مامی رو از کجا خریدیم؟ بابایی رو چی؟ آتریسا گلی رو چی؟
و چون مامی جونم قبلا توضیح داده که آدم ها رو نمی خریم که همه ی آدم ها رو خدای مهربووووووووووون آفریده
قبل از اینکه کسی جواب بده خودم میخندم و میگم: ما آدمیم؛ ما ها رو خدا آفریده
پریروز مامان جون و بابا جونم ( مامان و بابای مهربوووون مامی ) کلی لباس خوشگل و خوردنی های خوشمزه واسه من فرستادن
مررررررررررررررررررررسی
بووووووووووووس
لباس های خوشگل بافتنیم رو مامان جون با دستهای مهربونش بافته، ممنونم، خیلی دوستون دارم
خیلی خوشگل ان
صورتی سفیدم، شلوار هم داره
با هم پوشیدم خیلی ناز بود
کت زرده با کلاه خوشگلش هم خیلی به من می اومد
مررررررررررسی
چند مدل خوشگل، شال و کلاه
خیلی خوشگل ان، مامان جـــــــــونم
این هم دستکش خوشگل من
چند مدل لباس دیگه رو هم مامان جونم واسم بافته که یه کوچولو واسم بزرگ بودن
واسه سال دیگه م خوب میشن
یه رو بالشی خوشگل هم مامان جونم واسم بافته که از همون روز که دستم رسیدن، بردم رو تختم و به مامی گفتم: مامان جونم فرستاده، واسه من فرستاده
میخوام با اینا بخوابم
بعدا مامی عکسش رو میذاره الان خوابم