آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 19 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

یه جمعه ی پاییزی قشنگ

1394/8/9 10:41
نویسنده : آتریسا جون
2,665 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز جمعه بود و وقتی از خواب پا شدم؛ همین که دیدم بابایی خونه ست؛ گفتم: امروز جمعه ست

بابایی تعطیلی امروز؟؟؟ شما خونه ایزیبا

بابایی جونم گفتش آره عشقممحبت

جدیدا روزها رو از مامی می پرسم؛ که امروز چند شنبه ست؟؟؟

فقط بلدم که جمعه ها روز تعطیلیهخندونک

داشتم صبحونه می خوردم که گفتم خب بریم بیرون دیگهبغل

اینجوری شد که رفتیم یه چرخی بزنیم و طبیعت قشنگ پاییزی اطراف رو ببینیمچشمک

دیشب یه کتاب جدید خریدم که یه عکسی داشت شبیه این اسباب بازی من؛ منم از بابایی خواستم که اسباب بازی خوشگلم رو که واسه اون موقع هاست که کوچولو بودم؛ از بالای کمد بیاره پایین و بده به منبغل

از دیشب هم همش تو دستم میگیرم و همه جا با خودم می برمعینک

مثل الان

این اطراف گردنه ی قشنگی هستش که واقعا ارزش دیدن دارهزیباهمین که رسیدیم به گردنه بابایی جونم گفتش که جلوتر مه داره، مه خیلی غلیظی بود؛؛؛البته من همون اول گردنه خوابم برد و هیچی رو ندیدمچشمک

بیرون هوا خیلی سرد شده بود؛ مامی جونم خیلی دلش می خواست از چند تا منظره ی خوشگل پاییزی عکس بگیره ولی مه بود و نمیشد، هیچی دیده نمیشدغمگین

اینجا رسیدیم؛ مه کم شده بود؛ یکی دو تا عکس از تو ماشین گرفت، واسه همین خیلی خوب نشدچشمک

مامی عاشق این درخت هایی که قرمز شدنچشمک

رفتیم بجنورد و برگشتیم وقتی رسیدیم جلوی خونه، از خواب بیدار شدم و گفتم: اینجا کجاست؟؟؟

کجا میخوایم بریم؟؟؟

مامی و بابایی هم کلی خندیدن و گفتن خوب لالا کردی عشق من؛ منم گفتم آره؛ خووووووب بودچشمک

جدیدا یاد گرفتم میرم عکس های قدیمی خودمو از تو گوشی مامی پیدا میکنم و میگم: ببین... ببین... توپولو بودمخندونک

یا وقتی یه لباسی رو می بینم که واسم کوچیک شده یا یه بار از مامی شنیدم که واسه کوچولویی منه؛ همین که میبینم؛ فوری میگم: واسه اون موقع هاست که توپولی بودم؛ کوچولو بودمبغل

الان باربــــــــــــــــــــی شدمزیبا

مامی و بابایی هم هام هام میکنن منوخوشمزه

پسندها (1)

نظرات (6)

مامان لیدا
9 آبان 94 15:39
همیشه به گردش باشی آتریسا جووونم چه عکسهای نازی
آتریسا جون
پاسخ
سلام خاله لیدا جونم مرسی
DUYĞU
9 آبان 94 17:33
چه ناز خوابیده دوست دارم عزیزم
آتریسا جون
پاسخ
منم خیلی دوستون دارم بوووووووووووووووووووووس
DUYĞU
9 آبان 94 17:41
زندگی مانند گیتاری است که گاهی نوای غمگین می نوازد و گاهی نوای شاد. امیدوارم زندگی ات نوای شاد بنوازد
آتریسا جون
پاسخ
ممنونم خاله ی عزیز و مهربوووووووووووووونم
مامان راحله
9 آبان 94 17:46
عزیزممممممممممم
کیمیا
10 آبان 94 9:25
درختای پاییزی عااااالین آتریسا جونی کاش خودتم میدیدیشون
آتریسا جون
پاسخ
آره ؛ حیف شد
آلیز
11 آبان 94 12:18
انواع شیک ترین شال و کلاه دخترانه و پسرانه و .... خانم ها و آقایون خوش سليقه از فروشگاه آلیز ديدن نماييد : http://alizeshop.mihanblog.com خواهشمندیم ما را لینک نمایید با تشکر