آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 18 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

جمعه ... خرید ... برف بازی

1394/9/28 16:27
نویسنده : آتریسا جون
2,120 بازدید
اشتراک گذاری

این هفته هر روز صبح که از خواب بیدار می شدم، بعد از کلی لوس کردن خودم واسه مامی، میگفتم: بابایی کجاست؟؟؟

شما رو تخت بمونزیبامن برم بابایی رو پیدا کنم، بعد با هم بخندیم، بعد به شما میگم بیا از تخت پایینبغل

می رفتم و بعد از چند لحظه می اومدم و میگفتم: بابایی رو دیدم؛ همدیگه رو بوس بوس کردیم و خندیدیمخندونک

حالا شما اجازه داری بیای پایینچشمک

مامی هم کلی می خندید و منم از اون نگاه های آتیشی به مامی می کردم و بعد با هم کلی می خندیدیمخنده

دیروز وقتی بیدار شدم، یهویی اومدم تو حال و دیدم بابایی رو مبل نشسته؛ پریدم بغل بابا و گفتم: سلام بابا جونم

امروز جمعه ستچشمک

بابایی هم بغلم کرد و گفتش آره عشقمبوس

مامی جونم هنوز خواب بود و منم رفتم بیدارش کردم و گفتم پاشو دیگه؛ پاشو؛ ظهر شده عزیزمچشمک

مامی هم پا شد و می خواست هام هامم کنه؛ من نذاشتمزیبا

صبحانه خوردم و بعدش مامی جونم گفتش که بریم واسه شب یلدای آتریسا جونم از بجنورد خرید کنیمبغل

یه هدیه ی خوشگل از طرف مامی و بابایی واسه شب یلدابغل

اینجوری شد که بدو بدو حاظر شدیم و رفتیم چشمک

این شلوار پیشبندی خوشگل شد کادوی شب یلدای امسال منبغلجشنبغل

همونجا پوشیدم و از بابایی و مامی تشکر کردمبوس

واسه اون اتیکت دزدگیرش مجبور شدم درآرم؛ ولی تا شب تو خونه تنم بوووووووودزیبا

مرســــــــــــی باباییبوس

مرســـــــــــــی مامیبوس

تصویر کیتی رو خودم انتخاب کردمبغل

مامی جونم اولش میگفت بزرگ میشه عشقم؛ باید سایز کوچیک تر برداریمچشمکولی بعد که تنم کردم

گفتش نه عزیز دلم ماشالله هزار ماشالله بزرگ شدی عشقم، قد کشیدی گلمبوس

کلی هم آیت الکرسی واسم خوند؛ تو ماشین، همش یه جوری نگاهم میکرد و واسم بوس میفرستادبوس

منم از حرف های مامی استفاده میکردم و میگفتم: یعنی من اونقدر بزرگ شدم که بتونم برم مدرسه؛ آره مامی جونم؟

مامی هم با خنده حواسم رو پرت میکرد تا اینکه رسیدیم به جای برف بازیچشمک

خیلی شلوغ بود و همه داشتن برف بازی میکردن؛ منم از مامی و بابایی خواستم بریم با هم برف بازی کنیمبغل

یه کوچولو که راه رفتیم روی برف ها من خسته شدم؛ آخه خیلی سرد بود بعد از چند دقیقه از مامی و بابایی خواستم بریم تو ماشین و از اونجا ببینیمچشمک

باد میاد؛ خیلی سرد بود؛ مجبور شدم شال ببندمزیبا

مامی جونم دستهامو محکم گرفته بود؛ آخه من خیلی می ترسیدم لیز بخورمتعجب

دارم سمت بابایی جونم برف میندازمخندونک

بعدش هم میگم: آتیش ام دیگهعینک

وااای دستکشهام خیس شده؛ بابایی عوضش کنچشمک

خب دیگه اومدیم تو ماشین و بابایی هم چون دستکش نداشت، نشد که آدم برفی گنده واسم درست کنهغمگین

قول داد یه روزه دیگهچشمک

پسندها (1)

نظرات (5)

مامان فرزانه
28 آذر 94 17:08
سلام مامانی جونی واقعا کوچولوتون خیلی نازه عزیزم خدا برات حفظش کنه ایشالا به وبلاگ منم سربزن ختما به دردت میخوره تم تولد تبدیل عکس خونگی به آتلیه و کلیپ خوشگل از عکسای کوچولوی نازت خلاصه منتظر نظرتم هستم حتما یه نگاهی بنداز
آتریسا جون
پاسخ
سلام عزیزم؛ مرسی چشم حتما
DUYĞU
29 آذر 94 23:02
هدیه ت مبارکه عزیزم ،دست بابا و مامان درد نکنه ،سلامت باشن
آتریسا جون
پاسخ
مرررررررررررررررررررسی
DUYĞU
29 آذر 94 23:03
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد...... دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟ گله هارابگذار! ناله هارابس كن! تابجنبیم تمام است تمام!! مهردیدی كه به برهم زدن چشم گذشت.... یاهمین سال جدید!! بازكم مانده به عید!! این شتاب عمراست ... من وتوباورمان نیست كه نیست!! زندگی گاه به كام است و بس است؛ زندگی گاه به نام است و كم است؛ زندگی گاه به دام است و غم است؛ چه به كام و چه به نام و چه به دام... زندگی معركه همت ماست...زندگی میگذرد... زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد؛ زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد؛ زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد؛ چه به راز و چه به ساز و چه به ناز... زندگی لحظه بیداری ماست زندگی میگذرد آتریسا جووووونم پیشاپیش یلدا مبارک عزیزم،بووووووس برا خوشگل خانوم
آتریسا جون
پاسخ
مررررسی خاله جــــــــونم دوستون دارم
DUYĞU
30 آذر 94 23:08
یلدای آدمها همیشه اول دی نیست ، میتونه تمام شبایی باشه كه یه غمی ، دلتو چنگ میزنه و به نظرت صبح نمیشه ... هیچ زمستانی ماندنی نیست حتی اگر شبهایش یلدا باشد.... امیدوارم زندگیتون فقط یه شب یلدا داشته باشه اونم اول دی باشه ... یادمان باشد! با آمدن زمستان اجاق خاطرہ ها را روشن بگذاریم تا دچار سردے فاصلہ ها نشویم . . . یلدا مبارڪ... همه لحظه های پایانی پاییزیتان پر از خش خش آرزوهای قشنگ...
آتریسا جون
پاسخ
مرسی عزیزم یلدای قشنگی رو واستون آرزو میکنم گلم
نازدونه
1 دی 94 17:48
انشالاه 100 ساله یلدایی بازم کنار هم به خوشی و شادی سپری کنید عزیزم. چقد سفره خوش سلیقه و نازی دارید.افرین به مامان خونه که همچنین کدبانو هست. اتریسا گلی عکسات خیلی قشنگن.دوست دارم خوشگلم .
آتریسا جون
پاسخ
مرررررسی خاله جونم ما هم دوستون داریم