جمعه ... خرید ... برف بازی
این هفته هر روز صبح که از خواب بیدار می شدم، بعد از کلی لوس کردن خودم واسه مامی، میگفتم: بابایی کجاست؟؟؟
شما رو تخت بمونمن برم بابایی رو پیدا کنم، بعد با هم بخندیم، بعد به شما میگم بیا از تخت پایین
می رفتم و بعد از چند لحظه می اومدم و میگفتم: بابایی رو دیدم؛ همدیگه رو بوس بوس کردیم و خندیدیم
حالا شما اجازه داری بیای پایین
مامی هم کلی می خندید و منم از اون نگاه های آتیشی به مامی می کردم و بعد با هم کلی می خندیدیم
دیروز وقتی بیدار شدم، یهویی اومدم تو حال و دیدم بابایی رو مبل نشسته؛ پریدم بغل بابا و گفتم: سلام بابا جونم
امروز جمعه ست
بابایی هم بغلم کرد و گفتش آره عشقم
مامی جونم هنوز خواب بود و منم رفتم بیدارش کردم و گفتم پاشو دیگه؛ پاشو؛ ظهر شده عزیزم
مامی هم پا شد و می خواست هام هامم کنه؛ من نذاشتم
صبحانه خوردم و بعدش مامی جونم گفتش که بریم واسه شب یلدای آتریسا جونم از بجنورد خرید کنیم
یه هدیه ی خوشگل از طرف مامی و بابایی واسه شب یلدا
اینجوری شد که بدو بدو حاظر شدیم و رفتیم
این شلوار پیشبندی خوشگل شد کادوی شب یلدای امسال من
همونجا پوشیدم و از بابایی و مامی تشکر کردم
واسه اون اتیکت دزدگیرش مجبور شدم درآرم؛ ولی تا شب تو خونه تنم بوووووووود
مرســــــــــــی بابایی
مرســـــــــــــی مامی
تصویر کیتی رو خودم انتخاب کردم
مامی جونم اولش میگفت بزرگ میشه عشقم؛ باید سایز کوچیک تر برداریمولی بعد که تنم کردم
گفتش نه عزیز دلم ماشالله هزار ماشالله بزرگ شدی عشقم، قد کشیدی گلم
کلی هم آیت الکرسی واسم خوند؛ تو ماشین، همش یه جوری نگاهم میکرد و واسم بوس میفرستاد
منم از حرف های مامی استفاده میکردم و میگفتم: یعنی من اونقدر بزرگ شدم که بتونم برم مدرسه؛ آره مامی جونم؟
مامی هم با خنده حواسم رو پرت میکرد تا اینکه رسیدیم به جای برف بازی
خیلی شلوغ بود و همه داشتن برف بازی میکردن؛ منم از مامی و بابایی خواستم بریم با هم برف بازی کنیم
یه کوچولو که راه رفتیم روی برف ها من خسته شدم؛ آخه خیلی سرد بود بعد از چند دقیقه از مامی و بابایی خواستم بریم تو ماشین و از اونجا ببینیم
باد میاد؛ خیلی سرد بود؛ مجبور شدم شال ببندم
مامی جونم دستهامو محکم گرفته بود؛ آخه من خیلی می ترسیدم لیز بخورم
دارم سمت بابایی جونم برف میندازم
بعدش هم میگم: آتیش ام دیگه
وااای دستکشهام خیس شده؛ بابایی عوضش کن
خب دیگه اومدیم تو ماشین و بابایی هم چون دستکش نداشت، نشد که آدم برفی گنده واسم درست کنه
قول داد یه روزه دیگه