آتریسا جووون؛؛؛آتریسا جووون؛؛؛، تا این لحظه: 11 سال و 6 روز سن داره
داداشیم؛ آرسام جون؛؛داداشیم؛ آرسام جون؛؛، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

پرنسس اردیبهشتی ما

عکس های این چند ماه

سلام آره گفتم دیگه مامی جونم زودتر میاد و سایتم رو آپ میکنه🤗 خب خیلی حرف نمی زنم؛ بریم عکس ها رو ببینیم🤩 جشن آ و اسم زیبای من و هنر مامی جونم😍 هالووین ؛ تولد بابایی😍 آبان ماه؛ رفتیم پیش دایی جونم، مامان جونمم اومد و کلی خوش گذشت😊 پارک حشرات و ژوراسیک پانی سواری من😂 🤗🤣🤭 شبش رفتیم برج میلاد با دایی امیرحسین خودم😍مامی عکسم و پیدا نکرد😉 اینجا هم روز آخره که با خانم دکتر از همکارهای دایی جونم و پسرش مانی جونم رفتیم پارک طبیعت و کلی خوش گذروندیم😍 بعد از ظهرش هم کلی اسیکت بازی کردیم😎 تولد مامی جونم😍 یلدای قشنگ امسال، خونه خودمون😍 من و داد...
14 بهمن 1398

مقام دوم جهانی در مسابقات آی مث( ریاضی )

سلام سلام به همه دوستای خوب و مهربووووووووووووووووووونم خیلی وقت بود مامی جونم وقت نمی کرد بیاد و خاطرات قشنگ منو ثبت کنه😉 امروز اومدم با یه خبر خووووووووووووووووووب بهتون گفته بودم واسه مسابقات جهانی آی مث یا آی مت فرقی نمیکنه🤗انتخاب شدم، آخر دی ماه مسابقات به میزبانی ایران در کیش برگزار شد😍 و من ❤️آتریسا قادری❤️ موفق به کسب مقام دوم جهانی شدم 😍 خیلی خوشحالم که تونستم از مامی و بابایی جونم واسه تمام زحمتهایی که واسه من کشیدن؛ با کسب این مقام تشکر کنم😍 و همچنین مربی عزیزم خانم کتایون ایزانلو و مدیریت محترم موسسه آی مث خانم پسندیده عزیزم هم خیلی زحمت واسه من کشیدن که با کسب این افتخار واقعا خوشحالشون کردم😍 ...
10 بهمن 1398

اولین روز مدرسه

سلام سلام به همه ی دوستان گل و مهربووووونم😍 امروز کلاس اولی شدم؛ خیلی خوشحالم؛ آخه ریحانه جونم، خانم معلمم رو خیلی دوست دارم😘 عکس های امروز🤗 ژست آرسام جون خیلی بامزه شد واسه عکس یادگاری با من😉 ورودی مدرسه🤩 ریحانه جونم😍 این هم منم سر کلاس اول، واسه اولین روز🤩 واسه ریحانه جون و بچه ها یه شعر خوشگل که دیشب یاد گرفتم خوندم و ریحانه جون خیلی خوشش اومد و بچه ها هم واسم دست زدند😍 نارنجی و طلایی پاییزه و پاییزه باد میاد و با هو هو برگا رو زود میریزه فصل کتاب و دفتر کوله و کیف و مداد منم میرم مدرسه تا که بشم باسواد اولین کتابهای درسی من🤩 ...
31 شهريور 1398

کلاس اولی ام من

خیلی خوشحالم آخه کلاس اولی ام😊❤️😊 معلم کلاس اولم ریحانه جون؛ خیلی دوستش دارم اردیبهشت ماه وقتی هنوز مدرسه ها تعطیل نشده بود دو بار رفتم سر کلاسش نشستم و باهاش آشنا شدم😍 این روزها هم دارم لحظه شماری میکنم کی مدرسه ها شروع میشه🤩 دیروز صبح زود بیدار شدم و به مامی جونم گفتم: پس فردا باید بریم مدرسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ مامی هم اینجوری شد🤔🤔🤔 فردا جشن شکوفه ها داریم، ساعت 9 تا 11 این هم اولین روپوش مدرسه ی من😍 اولین خریدهای مدرسه م رو با مامی و بابایی جونم انجام دادیم، البته همراه با من هم داداش آرسام جونم هم چند تا خرید اول دبستانی مثل چینه و چوب خط داشته🤗😆😆 اولین خریدهای من واسه کلاس اول🤗 کیف خوشگلم که خیلی دوست داشتم چ...
30 شهريور 1398

تابستان امسال

تابستون شلوغی داشتم امسال کلاس اسکیت و شطرنج هم به بقیه ی کلاس هام اضافه شده بود و کلی کیف میکردم اول های مرداد بود که گفتن واسه آی مت میخوان مسابقه برگزار کنن تا واسه تیم ملی ایران واسه مسابقات جهانی چند تا دانشمند کوچولو رو انتخاب کنن🤩 اولش به مربی و مامی جونم گفتم که نه من دوست ندارم، ولی بعد خانم مربی با من کلی حرف زد و راضی شدم😉 دو تا آزمون برگزار کردن تا مرحله ی استانی؛من انتخاب شدم و واسه مسابقه ی کشوری باید به شیراز می رفتیم 5 شهریور هم روز برگزاری فستیوال بزرگ آی مت بود🤗 خیلی شلوغ بود از همه ی شهرهای ایران اومده بودن؛ یک هفته بعد قرار بود که انتخابی تیم ملی ایران رو اعلام کنن، ما چند روزی رو شیراز موندیم و کلی خوش گذروند...
27 شهريور 1398